نكته اول : دو سه روز گذشته خبر پيدا كردم كه يكي دو تا اتوبوس نيروي انتظامي سربازهاي بيچاره را در محله اي پياده كردند و همچون يك دسته آپاچي به بالاي خانه هاي مردم مي فرستند تا به قول خودشان تجهيزات دريافت از ماهواره را جمع آوري كنند آنها هم ديش و مخلفات آن را پايين مي آوردند و در مكان خاصي جمع مي كردند و در آخر كار ، تپه اي كه از ديشها درست كرده بودند را با جرثقيل و كاميون به ... منتقل مي كردند ضمنا وقتي پشت بامي به پشت بام ديگر راه داشت زحمت خود را كم مي كردند و از اين پشت بام به آن پشت بام مي پريدند و خبر وقتي برايم واقعيت پيدا كرد كه شخصا اتوبوس و سربازها و ديشها را با يكديگر ديدم . نكته دوم : حركتي است كه قرار است در قالب مبارزه با بدحجابي از اول ارديبهشت آغاز شود فرمانده جديد نيروي انتظامي ظاهرا عطش تندي دارند تا جلوي مفاسد اجتماعي را بگيرند . بگير و ببندهايي كه هر از گاهي شهروندان را مورد هدف قرار مي دهد ياد سخنراني انتخاباتي احمدي نژاد افتادم كه در مورد بي اهميتي اين مورد و اينكه دولت كارهاي مهمتري دارد كه به آن بپردازد تا بيايد و به حجاب زنان گير بدهد و ياد روزي افتادم كه شخصا معتادي را ديدم كه كنار خيابان تلو تلو مي خورد و موضوع را به ماموران سوار بر الگانس نيروي انتظامي كه در آن حوالي ايستاده بود گفتم و آنها بي تفاوت از كنار او گذشتند بهرحال به نظر من زنان ايراني از نظر اجتماعي مظلوم ترين زناني هستند كه تاريخ به خود ديده است .
پ . ن : فيلم BABEL نمونه بارزي است كه نشان مي دهد ملتهايي كه محدود مي شوند يا خودشان براي خودشان محدوديت درست مي كنند بيشتر به سمت ابتذال مي روند .
Labels: اجتماعی