<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7895323\x26blogName\x3d%D9%87%D9%85%D8%B3%D9%81%D8%B1\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dLIGHT\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://hamsaafar.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://hamsaafar.blogspot.com/\x26vt\x3d-7349916076664081182', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>




Previous Posts


Links

Favorite Links

Archives

Support By


همسفر

واکسن سرطان

از آنجا که پارک قیطریه یکی از مراکز تجمع جوانان در چهارشنبه سوری هر سال بود به سمت پارک حرکت کردیم اما در حاشیه کنار پارک ماشینهای ون نیروی انتظامی که از لحاظ تعداد به 50 عدد و شاید بیشتر هم می رسیدند و افراد باتوم به دست و حدود 50 موتورسوار دوترکه از نیروهای بسیج را مشاهده کردم که یکجا و با ایجاد رعب و وحشت حرکت می کردند در اینجا بود که حکومت نظامی را به عینه حس کردیم به هر حال توانسته بودند تمام محوطه اطراف پارک را تحت کنترل خود در بیاورند از اونجا به سمت میدان محسنی حرکت کردیم ، هیچ خبری نبود از آن سو تجمع نیروی انتظامی با لباسهای چرمی مشکی که به صورت دسته های چند نفری ایستاده بودند و افراد باتوم به دست در سر تمام کوچه های فرعی اطراف میدان محسنی چشمگیر بود نکته جالب تعطیلی تمام مغازه های اطراف بود اکثر مراکز خرید مثل مرکز خرید اندیشه ، میلاد نور و ... تعطیل بودند انگار دستور تعطیل کردن مغازه ها سراسری بود بهرحال از آن تجمع هر ساله که پرشور و پرهیجان برگزار می شد اثری ندیدم اما در گوشه کنار شهر برپایی آتش و سر و صداهای گذرایی به چشم می خورد و خانواده ها به هر حال این سنت را گرامی داشتند ، واقعا" تجمع چند جوان این قدر تدارک و وقت و نیرو می خواهد ؟ آیا روشن کردن آتش و پرتاب ترقه این قدر ترس و وحشت دارد ؟ امان از روزی که این آتش زیر خاکستر و این بغض ها و انرژی های خفته بیدار شود تا همه بدانند تقدیر قابل تغییر نیست .

√ یکی نیست بگوید در حالیکه هرگونه شادی و جشن و سرور برای ایرانیان مخصوصا " جوانان حرام شده است جوانان پرشور و پرانرژی چگونه انرژی شان را تخلیه کنند ؟!!

√ چند روز پیش شنیده بودم می خواهند نوروز را ثبت ملی کنند در حالیکه تمام تلاشها به سمت له کردن سنتهای اصیل ایرانی می رود این اقدام عجیب بود گرچه کشورهایی مثل تاجیکستان و افغانستان هم برای ثبت نوروز اقدام کرده اند ، اینها هم بعضی ژست هایی است که بعضی موقع می گیرند اما غافل از این که حنایشان دیگر برای ما رنگی ندارد .

√ به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه فرمایید : ایران به بولیوی یک بیلیون دلار کمک مالی کرده است !!!!!

√ امروز در یکی از شبکه ها شنیدم که عامل پیدایش سرطان را کشف کرده اند و واکسن سرطان را ساخته اند این طور که اظهار می شد حدود بیست سرطان شناخته شده است که این تیم پزشکی روی چهار سرطان کار کرده اند این چهار سرطان ، سرطان پروستات ، سرطان سینه ، سرطان روده و سرطان ریه عنوان شده است که سه چهارم کل سرطانها را شامل می شود و اولین مرکز در این خصوص در دبی در حال تاسیس است ، بهرحال امیدواریم این واکسن روزی در دسترس همگان قرار بگیرد .

√ اینم کیک تولد من که چند روز پیش بود ، به قول بعضی دوستان می گویند اگر تولدم 30 ام بود هر چهار سال یکبار باید تولد می گرفتم و همیشه عیدی و کادوی تولد هم یکی می شه ...

برای دیدن عکسهای بلاگر باید فیلتر شکن داشته باشید

Labels:

نوروز مبارک

یک هفته به بهار و عید نوروز مونده و جوانه های درختان و بوی تازگی نوید زندگی دوباره می دهد ، انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش چند تا لباس روی هم می پوشیدیم و از سرما به خود می لرزیدیم ، هوای لطیف این روزها و آسمان پرستاره شبها هم به بهار چشمک می زنند ، جنب و جوش مردم در خیابان های شهر و شلوغی روزهای قبل از عید و خرید کردن مردم همه و همه نشان از دل دادن مردم به بهار دارد ، امید که با آمدن بهار تحولی هم در زندگی آنها رخ دهد ، ماهی قرمزهای زیبا هم میهمان کنار خیابانها شده اند ، اصلا" همه دل انگیزی بهار به همین جنب و جوشهای قبلشه ، به همین انتظار تحویل سال و به همان آرزوهایی که سر سفره هفت سین می کنیم به همین کنار هم نشستن خانواده ها ، به همین عشق ورزیدن ها و به همان شمع های روشن سر سفره هفت سین ، پیشاپیش عید نوروز سال 1387 رو به همتون تبریک می گم و امیدورارم که در کنار خانواده هاتون سلامت و موفق و شاد باشید . √ همسر محترم بنده حالا از شانس خوب یا بد من اصلا" علاقه ای به کامپیوتر نداره ، چند روز پیش که صحبت می کردیم می پرسید : کیا می یان وبلاگت رو می خونن ؟ و من هم چون به روشنفکریش و اعتمادش بهم اعتقاد کامل دارم ، گفتم نگران نباش عزیزم همشون دختر هستند :) √ اصلا" اون چیزی که من از این دنیای مجاز فهمیدم اینه که خیلی شبیه زندگی واقعیه ، اینکه همیشه این جاذبه بین جنس مخالف وجود داشته حتی تو خوندن وبلاگها با نگاهی به وبلاگها و نظرات اونها می تونید ببینید که وبلاگهایی که نویسنده اش آقا هست تعداد کامنت هایی که خانمها برایشان می گذارند بیشتر است و برعکس ، البته استثناء هم وجود داره ! √ سرنوشت ملت ایران با ریسمانی محکم بر آسمان حکامش دوخته شده فرمانروایانی که جز انرژی هسته ای هدیه ای برای مردمشان ندارند ، فقر بیداد می کند و کسی نیست فریاد گرسنگی شان را به گوش فلک برساند ، اعتیاد ویرانگر است و بیکاری بدترین درد مردان سرزمینش و حالا کسانی که می خواهند به عنوان نماینده 70 میلیون ایرانی انتخاب شوند تا چه کار کنند ؟ پولی به جیب بزنند و از امکانات دولتی استفاده کنند و بروند !! حرفهای شیرین زیاد شنیده ایم ، اما همیشه صندلی داغ قدرت اگر آدم خوبی هم باشی تلخ ترین آدم روی زمینت خواهد کرد ... √ به قول یکی از نمایندگان مجلس در ایران حزب به معنای واقعی وجود نداره در مجلس ما 290 نفر هستند که هر کدامشان ساز خودشان را می زنند یعنی خودشان هم به عدم داشتن احزاب تشکل یافته با برنامه اذعان دارند ، وقتی می شود مجلسی منسجم داشت که حداقل دو حزب در دو ساز کار متفاوت وجود داشته باشد با عقاید متفاوت و بیان کننده نظرات آحاد جامعه ! √ مجلس هشتم هم ظاهرا قرار است در تسلط سپاهیان قرار بگیره ، تبلیغ ها رو که می بینم یا نوشته : سرتیپ .... یا نوشته فلان سال سابقه در سپاه پاسداران !! √ در سفر احمدی نژاد به عراق در اخبار آمده بود که یک میلیارد دلار وام به عراق دادند که قسطهایش را هم می توانند از ده سال بعد بدهند این دولت مهرورز ماست یعنی مهرورزی برای بیگانه آنهم عراقی که 8 سال خون جوانهای ما رو ریخته بود این در حالیه که بازنشستگان و معلمان کماکان منتظر اختصاص بودجه برای گرفتن حقوق و عیدی هستند ... √ یه سرایدار داریم بچه خاک پاک شمال ! وقتی دو سال پیش اومد تازه ازدواج کرده بود و قرار بود خانمش رو هم بعد از یه مدتی بیاره و البته یکسالی طول کشید تا بالاخره عید پارسال خانمش رو آورد و زندگی متاهلی اش رو در اتاق 12 متری سرایداری شروع کرد برخلاف سرایدار ، خانمش خیلی زرنگ و سر و زبون داره ، خودش می گه من به محمد می گم من شوهرتم تو زن منی !! تا این خانم رو ندیده بودیم فکر می کردیم حالا یه دختر کوچولو موچولویی رو می یاره ولی بعدا فهمیدیم که این خانم دوبرابر محمده سنش هم پنج سال از محمد بیشتره و فکر کنم اگر خانمش نبود تا حالا محمد رو انداخته بودند بیرون ! خود این محمد هم اول که اومده بود مثل نی باریک بود ولی حالا چاق و چله شده ، خودش می گه که قبلا در دامداری کار می کرده و سابقه سرایداری هم نداشته ، تا دلتون هم بخواد تنبله و به زور می تونی از اتاق سرایداری بکشونیش بیرون و ساعت نه شب هم خوابه ! اما در عوض خانمش زبر و زرنگه ، امروز که قرار بود بیاد خونمون تو خونه تکونی به ما کمک کنه مثل چی می سابوند که آنی بهش می گفت چقدر می شوری و می سابی و آمار تمام ساکنین آپارتمان را می داد مثلا" از خونه روبرویی که بچه کر و لال دارند رو می گفت محمد رفته خونشون سه روز دیوارهای خونشون رو شستیم ، من هم رفتم حموم و دستشویی شون رو پاک کردم بیست هزار تومن بهمون دادند یا از اون یکی تعریف می کرد که دست بده نداره و از دو نفر که مثلا" هیات مدیره هستند و از اونها بیگاری می کشن و اونها رو استثمار کردند تعریف می کرد ، یک موردی رو که از این به اصطلاح رییس هیات مدیره تعریف می کرد این بود که رفته بودم خونشون و از صبح تا شب کار کردم و اون با دخترش نشسته بود و همه جور میوه می خورد و یک پرش رو هم به من نداد حتی یک لیوان آب دستم نداد یا تعریف می کرد که خونه همین یارو رفته بود که از مهموناشون پذیرایی کنه و آخر سر هم آشغال میوه های مونده تو بشقاب مهمونا رو داده بودند به اون که بخوره !! حالا اینها کسانی هستند که ادعای فرهنگ و تمدن هم دارند ، بعضی فکر می کنند می توانند از عده ای آدم ساده که از دهات اومدند و محتاج هستند سوء استفاده بکنند در حالی که اونها هم غرور و شخصیت دارند از قدیم هم گفتند هر چی به دیگران احترام بگذاری به خودت احترام گذاشتی ، آخر سر به خانم سرایدار 12 هزار تومن دادیم عصر هم دیدیم که ایشون زنگ زدند و یک بسته شکلات و دو تا آبنبات چوبی برای آنیتا خریده و آورده و من هم که حساس اشکم سرازیر شد .

Labels:

علی سنتوری - علی دایی

تو این مملکت قبل از این که حائز همه شرایط علمی و عملی باشی باید مسلمون باشی و پیرو ولایت فقیه برای همینه که صلاحیت یک شخص برای تصدی هر پستی اول از همه با معیارهای دینی و مذهبی سنجیده می شه ، انتخاب علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی ایران هم از این قاعده مستثنی نیست ، او علاوه بر داشتن این دو شرط ، همه شرایط دیگر را نیز با هم دارد علاوه بر این که لباس تیم ملی در انحصار اوست ، به قول خودش تجارت موفقی دارد و به قولی مافیای فوتبال هم در انحصار او قرار گرفته ، گرچه تجربه مربیگری او محدود به یک فصل در تیم سایپاست که البته با قهرمانی این تیم هم به پایان رسید اما شخصیت ملی اش او را در میان سایر گزینه های داخلی متمایز کرد و در حالی که قطبی یک قدم تا سرمربی گری تیم ملی فاصله داشت گوی سبقت را البته خارج از گردونه رقابت از آن خود کرد و سرمربی تیم ایران شد گرچه از به هم خوردن قرارداد کلمنته بسیار خوشحالم و دایی را هم خیلی بیشتر ترجیح می دهم اما به نظر افراد واجد صلاحیتی مثل قطبی ، جلالی و حتی ذوالفقارنسب را هم می شد برای این گزینه انتخاب کرد بهرحال امیدوار هستیم دایی عزیز دردانه بتواند تیم ملی ایران را به موفقیت و افتخار رسیدن به جام جهانی نایل کند .

√ فیلم سنتوری رو دیدم ، آخرین فیلمهای روز آمریکا هم کنار فیلم سنتوری روی پیشخوان است البته با این تفاوت که سنتوری هیچگاه اکران نشد و فکر کنم هیچگاه هم اکران نخواهد شد فیلم را که دیدم تعجب کردم که چطور همچنین فیلمی اصلا" مجوز ساخت می گیرد ، فیلمی که واقعیت های دردناک جامعه را به وضوح نشان می دهد ؛ اعتیاد به مواد مخدر ! گرچه مهرجوئی در صحنه ای در جمع آوری معتادان توسط نیروی انتظامی غلو کرده بود ، بهرام رادان هم کم کم از ژست بچه سوسولی که فقط قیافه داره بیرون اومده بود و نقشش رو تا حدودی تاثیر گذار ایفا کرده بود گرچه برای بهتر ایفا کردن نقش باز هم جا داشت ، علی سنتوری با عبای قهوه ای که بر دوش داشت شاید از دیدگاه بعضی شخصیتی را تداعی می کرد ! اما رکن اصلی عدم اکران این فیلم به نظر من همان است که گفتم .

√ مهرجوئی حسابی را اعلام کرده بود که مردم پول بلیط را به آن حساب بریزند و من این کار را حتما" انجام خواهم داد .

این هم شماره حساب: حساب مشترک داریوش مهرجویی و فرامرز فرازمند، ۰۱۱۶۴۰۷۷۹۵ بانک تجارت شعبه چهارراه پارک کد ۰۳۲

√ صحبت از مافیا شد حیفم اومد از محمدرضا شریفی نیا نگم که این روزها او را مافیای سینمای ایران می خوانند .

√ فیلمهای روزی که الان می تونید تهیه کنید رمبو 4 – ترانسفورمرز – جامپر – مایکل کلایتون - پیرمردها سرزمینی ندارند – بادبادک باز و اتونمنت و ...

√ امروز که قیمت سکه را دیدم یکهو مو بر بدنم سیخ شد 285 هزار تومن ، اقتصاد ایران به سمت ورشکستگی می رود !!؟؟

√ رفته بودم نون سنگگ بخرم درهمین حین که در صف منتظر رسیدن نوبت بودم آقایی وارد شد ظاهرا با شاطر آشنا بود و شروع به خوش و بش و صحبت کرد ، شاطر هم بهش گفت چند تا می خوای ؟ و ایشون گفت نوبتم شد دو تا ! خوشم اومد ازش که حداقل نوبت سرش می شه و حق ما که تو صف طولانی وایستادیم ضایع نمی شه ... آقای خوش صحبتی بود ... یهو سوالی مطرح کرد که آقایون این ملک روبروی نونوایی اول سال 2 میلیارد تومن بود الان ده میلیارد تومن هم نمی فروشه !! کدوم دکتر و مهندس و ... تو کدوم کشوری همچین سودی نصیبش می شه ؟ این یعنی جمهوری ، این یعنی احمدی نژاد و هیچ کس هیچ جوابی نداشت ...

√ از بین 15 کشور که به قطع نامه شورای امنیت و در واقع تحریم ایران رای دادند 14 کشور رای مثبت و تنها اندونزی رای ممتنع داد ! انرژی هسته ای را جشن گرفتیم تحریم را چه کار می کنیم ؟ خط فقر 600 هزار تومنی را چه کار می کنیم ؟ حتما" آنها را هم جشن می گیریم ...

√ شرحش رو شما بنویسید ؟

√ اگر من هم مثل خیلی ها نگران کم بودن تعداد کامنت هایم بودم تا حالا دق بالا آورده بودم ... خودم را به این دلخوش کردم که اگر تنها این نوشته ها بدرد یک نفر هم بخورد باز هم ادامه خواهم داد ...

Labels:


Referring Sites

referer referrer referers referrers http_referer
©2004-2012 Hamsaafar - Weblog - All Rights Reserved