<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar/7895323?origin\x3dhttp://hamsaafar.blogspot.com', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>




Previous Posts


Links

Favorite Links

Archives

Support By


همسفر

سه شنبه، 21 اسفند 1386
نوروز مبارک

یک هفته به بهار و عید نوروز مونده و جوانه های درختان و بوی تازگی نوید زندگی دوباره می دهد ، انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش چند تا لباس روی هم می پوشیدیم و از سرما به خود می لرزیدیم ، هوای لطیف این روزها و آسمان پرستاره شبها هم به بهار چشمک می زنند ، جنب و جوش مردم در خیابان های شهر و شلوغی روزهای قبل از عید و خرید کردن مردم همه و همه نشان از دل دادن مردم به بهار دارد ، امید که با آمدن بهار تحولی هم در زندگی آنها رخ دهد ، ماهی قرمزهای زیبا هم میهمان کنار خیابانها شده اند ، اصلا" همه دل انگیزی بهار به همین جنب و جوشهای قبلشه ، به همین انتظار تحویل سال و به همان آرزوهایی که سر سفره هفت سین می کنیم به همین کنار هم نشستن خانواده ها ، به همین عشق ورزیدن ها و به همان شمع های روشن سر سفره هفت سین ، پیشاپیش عید نوروز سال 1387 رو به همتون تبریک می گم و امیدورارم که در کنار خانواده هاتون سلامت و موفق و شاد باشید . √ همسر محترم بنده حالا از شانس خوب یا بد من اصلا" علاقه ای به کامپیوتر نداره ، چند روز پیش که صحبت می کردیم می پرسید : کیا می یان وبلاگت رو می خونن ؟ و من هم چون به روشنفکریش و اعتمادش بهم اعتقاد کامل دارم ، گفتم نگران نباش عزیزم همشون دختر هستند :) √ اصلا" اون چیزی که من از این دنیای مجاز فهمیدم اینه که خیلی شبیه زندگی واقعیه ، اینکه همیشه این جاذبه بین جنس مخالف وجود داشته حتی تو خوندن وبلاگها با نگاهی به وبلاگها و نظرات اونها می تونید ببینید که وبلاگهایی که نویسنده اش آقا هست تعداد کامنت هایی که خانمها برایشان می گذارند بیشتر است و برعکس ، البته استثناء هم وجود داره ! √ سرنوشت ملت ایران با ریسمانی محکم بر آسمان حکامش دوخته شده فرمانروایانی که جز انرژی هسته ای هدیه ای برای مردمشان ندارند ، فقر بیداد می کند و کسی نیست فریاد گرسنگی شان را به گوش فلک برساند ، اعتیاد ویرانگر است و بیکاری بدترین درد مردان سرزمینش و حالا کسانی که می خواهند به عنوان نماینده 70 میلیون ایرانی انتخاب شوند تا چه کار کنند ؟ پولی به جیب بزنند و از امکانات دولتی استفاده کنند و بروند !! حرفهای شیرین زیاد شنیده ایم ، اما همیشه صندلی داغ قدرت اگر آدم خوبی هم باشی تلخ ترین آدم روی زمینت خواهد کرد ... √ به قول یکی از نمایندگان مجلس در ایران حزب به معنای واقعی وجود نداره در مجلس ما 290 نفر هستند که هر کدامشان ساز خودشان را می زنند یعنی خودشان هم به عدم داشتن احزاب تشکل یافته با برنامه اذعان دارند ، وقتی می شود مجلسی منسجم داشت که حداقل دو حزب در دو ساز کار متفاوت وجود داشته باشد با عقاید متفاوت و بیان کننده نظرات آحاد جامعه ! √ مجلس هشتم هم ظاهرا قرار است در تسلط سپاهیان قرار بگیره ، تبلیغ ها رو که می بینم یا نوشته : سرتیپ .... یا نوشته فلان سال سابقه در سپاه پاسداران !! √ در سفر احمدی نژاد به عراق در اخبار آمده بود که یک میلیارد دلار وام به عراق دادند که قسطهایش را هم می توانند از ده سال بعد بدهند این دولت مهرورز ماست یعنی مهرورزی برای بیگانه آنهم عراقی که 8 سال خون جوانهای ما رو ریخته بود این در حالیه که بازنشستگان و معلمان کماکان منتظر اختصاص بودجه برای گرفتن حقوق و عیدی هستند ... √ یه سرایدار داریم بچه خاک پاک شمال ! وقتی دو سال پیش اومد تازه ازدواج کرده بود و قرار بود خانمش رو هم بعد از یه مدتی بیاره و البته یکسالی طول کشید تا بالاخره عید پارسال خانمش رو آورد و زندگی متاهلی اش رو در اتاق 12 متری سرایداری شروع کرد برخلاف سرایدار ، خانمش خیلی زرنگ و سر و زبون داره ، خودش می گه من به محمد می گم من شوهرتم تو زن منی !! تا این خانم رو ندیده بودیم فکر می کردیم حالا یه دختر کوچولو موچولویی رو می یاره ولی بعدا فهمیدیم که این خانم دوبرابر محمده سنش هم پنج سال از محمد بیشتره و فکر کنم اگر خانمش نبود تا حالا محمد رو انداخته بودند بیرون ! خود این محمد هم اول که اومده بود مثل نی باریک بود ولی حالا چاق و چله شده ، خودش می گه که قبلا در دامداری کار می کرده و سابقه سرایداری هم نداشته ، تا دلتون هم بخواد تنبله و به زور می تونی از اتاق سرایداری بکشونیش بیرون و ساعت نه شب هم خوابه ! اما در عوض خانمش زبر و زرنگه ، امروز که قرار بود بیاد خونمون تو خونه تکونی به ما کمک کنه مثل چی می سابوند که آنی بهش می گفت چقدر می شوری و می سابی و آمار تمام ساکنین آپارتمان را می داد مثلا" از خونه روبرویی که بچه کر و لال دارند رو می گفت محمد رفته خونشون سه روز دیوارهای خونشون رو شستیم ، من هم رفتم حموم و دستشویی شون رو پاک کردم بیست هزار تومن بهمون دادند یا از اون یکی تعریف می کرد که دست بده نداره و از دو نفر که مثلا" هیات مدیره هستند و از اونها بیگاری می کشن و اونها رو استثمار کردند تعریف می کرد ، یک موردی رو که از این به اصطلاح رییس هیات مدیره تعریف می کرد این بود که رفته بودم خونشون و از صبح تا شب کار کردم و اون با دخترش نشسته بود و همه جور میوه می خورد و یک پرش رو هم به من نداد حتی یک لیوان آب دستم نداد یا تعریف می کرد که خونه همین یارو رفته بود که از مهموناشون پذیرایی کنه و آخر سر هم آشغال میوه های مونده تو بشقاب مهمونا رو داده بودند به اون که بخوره !! حالا اینها کسانی هستند که ادعای فرهنگ و تمدن هم دارند ، بعضی فکر می کنند می توانند از عده ای آدم ساده که از دهات اومدند و محتاج هستند سوء استفاده بکنند در حالی که اونها هم غرور و شخصیت دارند از قدیم هم گفتند هر چی به دیگران احترام بگذاری به خودت احترام گذاشتی ، آخر سر به خانم سرایدار 12 هزار تومن دادیم عصر هم دیدیم که ایشون زنگ زدند و یک بسته شکلات و دو تا آبنبات چوبی برای آنیتا خریده و آورده و من هم که حساس اشکم سرازیر شد .

Labels:


Referring Sites

referer referrer referers referrers http_referer
©2004-2012 Hamsaafar - Weblog - All Rights Reserved