<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7895323\x26blogName\x3d%D9%87%D9%85%D8%B3%D9%81%D8%B1\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dLIGHT\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://hamsaafar.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://hamsaafar.blogspot.com/\x26vt\x3d-7349916076664081182', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>




Previous Posts


Links

Favorite Links

Archives

Support By


همسفر

تدارکاتچی دو

شوری بود ! دوم خرداد را می گویم روزی که مردی آمد با عمامه سیاه ، عبای کرم و لبهایی خندان و شعارهایی که حکایت از تغییر داشت ، وعده هایی که نمودی از جامعه مدنی را نوید می داد ! بحثهای شیرین و دلنشین ، آزادی بیان ، گفتگوی تمدنها و ... بیست میلیون نفر به او رای دادند ، چهارسال سپری شد ، از حق هم نباید گذشت که حداقل امکانات را برای مردم فراهم کرد اما وعده هایش سرانجامی نداشت مردم سردرگریبان با این که نتیجه ای ندیدند یک بار دیگر به او فرصت دادند تا چهار سال دیگر زمام دولت را در دست بگیرد شاید برای اینکه انتخاب دیگری هم نداشتند ولی او هیچگاه از اعتمادی که مردم به او کردند استفاده نکرد به بیست میلیون نفری که پشتوانه او برای بهبود وضع بودند و لشکری که اگر موانع را با آنها در میان می گذاشت پشت او می ایستادند تا جامعه مدنی که وعده اش را داده بود تحقق یابد . اما او نخواست یا نگذاشتند ! بماند ، اتفاقات تلخی در زمان ریاست جمهوریش به منصه ظهور رسید که مهمترین آن قتلهای زنجیره ای و بستن روزنامه ها و حمله به کوی دانشگاه و سکوت معناداری که حکایت از تلخی ای در پس آن خنده های شیرین بود روزهای آخر هم که می رفت با بیست میلیون قلبی که هشت سال به آنها امید برای تغییر داده بود وداع کرد و تنها به این جمله بسنده کرد که رییس جمهور در ایران تدارکاتچی بیش نیست . برای اخراجی های اول روانه سینما شدم کارگردانش مسعود ده نمکی بود اما غافل از اینکه او همانی بود که حمله به کوی دانشگاه و پرت کردن دانشجویان به پایین ساختمان از سوابق او بود تنها به اعتبار بازیگران صاحب نامش به دیدن این فیلم رفتم گرچه بعدا" دوستانی سرزنش کردند که چرا ؟ اما اخراجی های دو که آمد و رکورد فیلمهای اکران شده سینماهای ایران را در کنار فیلمهای معناداری مثل سوپراستار شکست هرگز به خودم اجازه دیدن این فیلم را ندادم چون دیدن این فیلم را دادن اعتبار به شخصی مانند ده نمکی می دانستم که سوابق درخشانش زبانزد خاص و عام است مقاله ای در روزنامه همشهری چهارشنبه 4/3/88 بود که سینمای معناگرا را در مقابل فیلمهای لوده و لمپن مآبانه کمیاب توصیف می کرد و اکران فیلم درباره الی را بازگشت به سینمای با مفهوم قلمداد می کرد نکته دیگر در این فیلم حمایت از گلشیفته ایران است که امید می رود با حمایت از این فیلم مردم بار دیگر شعور اجتماعی شان را به اثبات برسانند . اما ربط این دو پاراگراف به هم به حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در این دوره از انتخابات بر می گردد مردم از حضور آخرین نخست وزیر ایران ظاهرا" خاطرات خوشی دارند دورانی که میرحسین با یارانه و کوپن و با توجه به تحریم های همه جانبه بر تورم غلبه کرد و ارزانی تا حدودی حاکم بود گرچه به کشتار سال 67 خاوران و قیچی کردن و تراشیدن موی سر جوانان که در کارنامه او هست امروز توجهی نمی شود ( در سخنرانیها ایشان مسئولیت این کارها را از خود سلب کردند ! ) ، زهره کاظمی با نام جدید زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی هم بر این محبوبیت صحه می گذاشت تا این که با آمدن میرحسین به صحنه انتخابات خاتمی کنار رفت و شال سبزرنگی را برخلاف شال سفید با چهارخانه سیاه بر گردن میرحسین انداخت و از حضور در صحنه انتخابات به نفع میرسیدحسین کنار رفت ، همین رنگ سبز بهانه ای شد در دست دختران و پسران جوانی که به عنوان بازوبند ، مچبند و خلاصه هر چیز سبز رنگی که نماد میرحسین موسوی باشد به حمایت از او بپردازند غافل از اینکه در پشت پرده چه می گذرد و با شعارهای سبز نمی توان سبز شد و هنگامی که پس از شعار موعد عمل می رسد باز همان آش و همان کاسه است ، میرحسین و رفسنجانی و خامنه ای تنها بازماندگان حزب جمهوری اسلامی هستند که در انفجار مجلس شورای اسلامی به شهادت رسیدند ! از آن طرف کروبی 72 ساله دارنده حزب و روزنامه اصلاح طلب اعتماد ملی به سبک خاتمی صحبت می کند البته لر بودن صراحت خاصی به صحبتهایش می دهد صحبتهایش از سایر کاندیداها شیرین تر است بسیج را فقط به دفاع از مرز و بوم محدود می کند نه کتک زدن مردم ، می خواهد گشت ارشاد را جمع کند ، ولی نمی خواهد تدارکاتچی دوم باشد ، صحبتهایش هم طوری است که آب از دهان هر انتخابگری راه می افتد بهر حال منظور این است این دو آمده اند تا تنور انتخابات گرم شود و احتمالا" اگر موقعیت اقتضا کند تدارکاتچی دو همانند اخراجی های دو به صحنه قدم بگذارد البته اگر احمدی نژاد دوباره از تخم مرغ شانسی آن هم با حرکتی خود جوش بیرون نیاید یا اتفاقی که اصلا" انتظارش را نداشته باشیم و آن انتخاب محسن رضایی است ، به وقوع نپیوندد . از ظاهر قضیه پیداست مردم به این نتیجه رسیده اند که هر کسی رییس جمهور ایران باشد بهتر است تا احمدی نژاد چهار سال دیگر ، برای همین یا با تفکر انتخاب بد از میان بدترها ، یا بدون هیچ تفکری رای هایشان را به صندوق خواهند ریخت عده ای مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کنند فقط برای اینکه احمدی نژاد نباشد و با این نظر که در آراء بالا امکان تقلب کمتر می شود و عده ای رای ندادن را بهتر از رای دادن می دانند چون می گویند رییس جمهور قبلا " انتخاب شده است ! عده ای اصلا" حکومت را حکومت ولایت مطلقه فقیه می دانند و معنای جمهوری و رییس جمهوری را از بیخ رد می کنند . اس ام اس های روز : 1- به فرموده ... در سال اصلاح الگوی مصرف بهترین رییس جمهور همین بی مصرف است 2- با رای به موسوی : صداقت آری – دروغ نه ! تامین اجتماعی آری – گداپروری نه ! عزت ملی آری – ماجراجویی نه ! شایسته سالاری آری – باجناق سالاری نه ! صاحب سرمایه و سواد آری – وزیر میلیاردی و مدرک جعلی نه ! ( لطفا" به 10 نفر بفرستید اگر او " موسوی " رسانه ندارد ما رسانه اش باشیم ! 3- " به میرحسین موسوی رای دهید " این اس ام اس را به 10 نفر بفرستید حتما امشب خواب خاتمی را خواهید دید ، یک نفر بی توجهی کرد خواب احمدی نژاد را دید ! 4- ستاد انتخابات کشور اعلام کرد در برگه های رای نوشتن کلمات میمون ، وطن فروش ، پدر سگ ، بی شرف ، پفیوز و ... به نفع یکی از کاندیداها شمارش خواهد شد ! 5- یکی می گفت رییس جمهور محسن کروبی نژاد موسوی می شود ! 6- عمو آمار باف ؟ بله – دروغاتو خوب بافتی ؟ بله – به ملت انداختی ؟ بله – عمو اومده چی چی رو برده ؟ شرم و حیا ! با صدای چی ؟ بگم بگم ! 7- امروز احمدی نژاد آمده بود شهریار ، هنگام عبور پیرزنی از میان جمعیت فریاد زد : اسگل اسگل ! احمدی نژاد شنید ، ایستاد و گفت : ببینید کیست مرا با نام کنعانیم صدا می کند ! 8- دیشب احمدی نژاد خطاب به محسن رضایی : بگم کی حسین فهمیده رو هل داد زیر تانک بگم ؟ بگم ؟ 9- محمود سبزی فروش ؟ بله – تربچه داری ؟ بله – سیب زمینی داری ؟ بله – داری کم می یاری ؟ بله – ناموس می یاری ؟ بله ! 10-احمدی نژاد روز قیامت : خدایا من به تو علاقه مندم اما این جا یه پرونده هست مربوط به خانمی به نام مریم مقدس بگم ؟ بگم ؟ 11- پرچم ایران بین کاندیداهای ریاست جمهوری تقسیم شد سبز : موسوی سفید : کروبی قرمز : رضایی بنا به کمبود رنگ دسته پرچم به احمدی نژاد رسید ! 12- احمدی نژاد گفت : ما بازی در برابر کره شمالی رو 2 بر صفر بردیم همه دنیا دیدند ، ملت ایران هم دیدند ، سندش هم تو سازمان تربیت بدنی موجود است من نمی دونم شما این اطلاعات غلط رو از کجا می یارید ! 13- در پی آمارهای احمدی نژاد مردم سویس خواهان مهاجرت به ایران شدند ! 14- چنین گفت کوروش به محمود مشنگ ، که ای چشم و ابرو و کاپشن قشنگ - که از شرم گفتار و کردار تو ، جهان بر همه پارسیان گشته تنگ --- بسی رنج دادم در این چهار سال ، وطن را بکردم همه ریدمان – محال است آبادی سرزمین ، به کردار ثابت نمودم من این – گرم بار دیگر کنید انتخاب ، برینم به کلی به این انقلاب (محمودنامه) 15- هشدار کروبی به احمدی نژاد : عکس زنم رو بیاری عکس مادرتو می یارم ! 16- احمدی نژاد چهار سال بعد : آقای خامنه ای من به شما خیلی علاقه مندم ولی یه چیزی بگم ؟ نه بگم ؟ بگم چه جوری آیت اله شدید ؟ چه جوری مدرک اجتهاد گرفتید ؟ 17- در پی استعمال مواد توهم زا احمدی نژاد موسوی را سه نفر دید ! 18- احمدی نژاد خطاب به موسوی : یادته دو سالت بود تو جات جیش می کردی بگم ؟ بگم ؟ 19- بزرگراه شهید احمدی نژاد به زودی توسط رفسنجانی افتتاح می گردد 20- نصب پلاکاردهای ارتحال امام آغاز شد از هموطنان آذری عاجزانه تقاضا می شود به امام رای ندهند ! 21- دستور زبان انتخابات : من رای نمی دهم ، تو رای نمی دهی ، او رای می آورد ، پس من رای می دهم تو رای می دهی تا او رای نیاورد ! 22- در پیش تو شوره زار کم آورده ، بر سر و قامتت چنار کم آورده – در عزم دروغ گفتنت ای محمود ، پینوکیو هم دماغ کم آورده 23- گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب / گر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز / گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند ، توی گهواره چوبی پسری هست هنوز / آب اگر نیست نترسید ، که در قافله مان / دل دریایی و چشمان تری هست هنوز ... " دکتر زهرا رهنورد " 24- بعد از مناظره موسوی و احمدی نژاد یک هاله زرد رنگ اطراف شلوار احمدی نژاد دیده شد 25- به موسوی می گن : چرا این همه می گی چیز ؟ می گه : از چی توز که بهتره ! ( میمونک چی توز ) 26- احمدی نژاد : می گم هاله نور دیدم میگید عوام فریبی کردی میگم می خواستند منو بدزدند میگید دروغ گفتی فردا که فرشته ها برام تو صندوق رای بریزند حتما" میگید تقلب کردی ! 27 - بیست و دوم خرداد روز پیروزی (( چیز )) بر (( بی همه چیز )) پیشاپیش مبارک باد ! 28 - رفسنجانی : امام مرد گفتند : کار توئه احمد آقا مرد گفتند کار توئه ، از الان بگم احمدی نژاد سرطان داره !

Labels:

قانون بزرگ
مقبره کوروش

اين بار تمدن فرزند خود را در سرزميني به تاريخ تقديم مي کرد که نه سرزمين فلاسفه و نه سرزمين پيامبران بود. اين بار تمدن فرزند متفاوت خود را در سرزميني از جنس سوم به تاريخ مي سپرد. آن گاه که بابلي ها مانند چکش دنيا را در هم مي کوبيدند و مصري ها هزاران هزار انسان را با نام برده به پاي ايزدان سنگي سر مي بريدند و يونانيان شمار برده ها را امتياز اشرافيت مي دانستند، تمدن نيز جنسي ديگر و تفکري ديگر و قانوني ديگر را طلب مي کرد. تمدن نياز خود را در سرزمين سوم، ايران، و در شمايل شخص سوم، کوروش بزرگ، به تاريخ عرضه کرد. کوروش بزرگ تفاوت خود را با ديگر حاکمان و حاکمان پيش از خود به نهايت رساند و حرفي نو، که نو ماند و بدعتي انسان محور را بنيان نهاد و قانون بزرگ را اعلام داشت. کوروش بزرگ در قانون بزرگ چنين اعلام داشت؛ «منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، سومر و اکد و چهار گوشه جهان، پسر کمبوجيه، شاه بزرگ انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبيره چيش پيش، شاه بزرگ، شاه انشان، از دودماني که هميشه شاه بوده اند و فرمانروايي آنان را خداوند گرامي مي دارد و با خشنودي پادشاهي او را خواهانند. آن گاه که بي جنگ و آشتي جويان به بابل اندر شدم، همه مردم گام هاي مرا با شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر اورنگ شهرياري نشستم.

مردوک، سرور بزرگ، مهر دل هاي پاک مردم را به من که دوستدار بابل هستم گروانيد، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم و هر روز در پرستش او کوشيدم. ارتش بزرگ من با صلح و آرامي در بابل گام برمي داشتند. من نگذاشتم کسي در سراسر سرزمين هاي سومر و اکد ترساننده باشد و رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع بابل و وضع جايگاه هاي ورجاوند آن، دل مرا لرزاند. من براي صلح کوشيدم. نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي کشيده بود، کاري که شايسته آنان نبود. من برده داري را برانداختم، به بدبختي آنان پايان بخشيدم، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. من فرمان دادم هيچ کس اهالي شهر را از هستي ساقط نکند. مردوک از کردار من خشنود شد. او بر من، کوروش، که ستايشگر او هستم، بر پسر من کمبوجيه و همچنين بر همه سپاهيان من برکت و مهرباني اش را ارزاني داشت. ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي جايگاه والايش را ستوديم. به فرمان مردوک همه شاهاني که بر اورنگ شاهي نشسته اند و همه پادشاهان سرزمين هاي جهان، از درياي بالا (مديترانه) تا درياي پايين (خليج فارس)، همه مردم سرزمين هاي دوردست، همه پادشاهان آموري، همه چادرنشينان، مرا خراج گزارند و در بابل بر من بوسه زدند.

من شهرهاي آگاده، اشنوبا، زمبان، متورنو، دير، سرزمين گوتيان و شهرهاي کهن آن سوي دجله را که ويران شده بودند، از نو ساختم. من بابل و همه شهرهاي ورجاوند را در فراواني پاس داشتم. درماندگان باشنده بابل را که نبونيد به رغم خواست خدايان اسارت داده بود نه شايسته ايشان، درماندگي هايشان را درمان کردم و از بيگاري برهانيدم. فرمان دادم همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و کسي آنان را نيازارد. خداي بزرگ از کردار من خشنود شد. او برکت و مهرباني اش را ارزاني داشت. من همه شهرهايي را که ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم همه نيايشگاه هايي را که بسته شده بود بگشايند. همچنين تنديس خدايان سومر و اکد را که نبونيد بي ترس از خداي بزرگ به بابل آورده بود، براي خشنودي مردوک، به شادي و خرمي به نمايشگاه هاي خودشان بنشاندم، بشود که دل ها شاد شود. همه مردماني که پراکنده و آواره شده بودند به جايگاه هاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگي فرا خواندم. باشد که دل ها شاد گردد و هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم زندگاني بلند خواستار باشند. بشود که سخنان نيک خواهانه برايم بيابند. بشود که آنان به خداي من مردوک بگويند؛ به کوروش شاه، پادشاهي که تو را گرامي مي دارد و پسرش کمبوجيه، جايگاهي در سراي سپند (بهشت) ارزاني دار. بي گمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي مي داشتند و من همه مردم را در زيستگاه در صلح و آرامش بنشاندم. باري بزرگ شهر بابل را استوار گردانيدم. ديوار آجري خندق را که هيچ يک از شاهان پيشين با بردگان به بيگاري گرفته شده، به پايان نرسانده بودند، به انجام رسانيدم. دروازه هايي بزرگ براي آنها گذاشتم با درهايي از چوب سدر پوشيده از مفرغ...» در اينجا قسمت نخست قانون کوروش بزرگ به پايان مي رسد و ايشان در بخش دوم به وضع و شرح بيانيه حقوق بشر خود اقدام مي ورزد که متن آن به اين شرح است. «اينک که به ياري مزدا تاج پادشاهي ايران و بابل و کشورهاي چهارگوشه جهان را برسر گذاشته ام، اعلام مي کنم؛

دين ها و آيين هايي که من پادشاه آنها هستم گرامي خواهند بود و من نخواهم گذاشت که فرمانداران و زيردستان من دين و آيين ملت هايي را که من پادشاه آنها هستم کوچک نمايي کنند يا به آنها توهين کنند. من از امروز که تاج بر سر نهاده ام، تا روزي که زنده هستم و مزدا پادشاهي را بر من روا دارد، هرگز پادشاهي خود را بر کسي تحميل نخواهم کرد، و هر ملت آزاد است که مرا به پادشاهي خود بپذيرد يا نپذيرد. و هر گاه مرا پادشاه خود نخواهد، من براي پادشاهي بر آن ملت جنگ نخواهم کرد. من تا روزي که پادشاه ايران و کشورهاي چهارگانه هستم، نخواهم گذاشت کسي بر ديگري ستم کند و اگر کسي ستم ديد، من حق او را از ستمگر خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد. من تا روزي که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت زمين و خانه يا دارايي ديگري را به زور يا جور ديگري بدون پرداخت بهاي آن و خشنودي دارنده دارايي از آن خود کند. من تا روزي که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت که کسي کس ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد، وي را به کار وادارد. من امروز اعلام مي کنم که هر کس آزاد است که هر ديني را که گرايش دارد بپرستد و در جايي که خواستار است سکونت کند، به شرط اينکه در آنجا حق کسي را غصب نکند و هر شغلي را که ميل دارد پيشه کند و دارايي خود را هر جور که خواستار است به مصرف برساند، به شرط اينکه آسيبي به حقوق ديگران نزند.

من اعلام مي کنم که هر کس پاسخگوي کردار خود مي باشد، و هيچ کس را نبايد براي گناهي که يکي از خويشاوندانش کرده مجازات کرد. مجازات برادر گناهکار و وارونه آن قدغن است و اگر يک فرد از خانواده و طايفه يي گناهي کرد، فقط گناهکار بايد مجازات شود نه ديگران.

من تا روزي که به ياري مزدا پادشاهي مي کنم، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به غلامي و کنيزي بفروشند و فرمانداران زير دست من بايستي که در حوزه فرمانروايي و ماموريت خود از فروش و خريد مردان و زنان به غلامي و کنيزي جلوگيري کنند و رسم بردگي بايد به کلي از جهان برافتد. و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجراي تعهداتي که نسبت به ملت هاي ايران و بابل و ملت هاي چهار گوشه جهان بر دوش گرفته ام، پيروز گرداند.» در اينجا بيانيه حقوق بشر که بخش دوم قانون کوروش بزرگ است نيز به پايان مي رسد. کساني که دغدغه حقوق بشر را دارند، مي توانند با رجوع به قوانين و عملکردهاي پادشاهان، حاکمان، فلاسفه و دانشمندان در طول تاريخ تا به امروز به اين واقعيت مسلم دست يابند که اين حقوق حياتي داراي چه تاريخي است و ريشه در انديشه چه کسي دارد؟ در قانون و بيانيه حقوق بشر کوروش بزرگ براي نخستين بار شاهد اعلام الغاي برده داري هستيم. ملغي ساختن قانون نوشته و همچنين نا نوشته برده داري که جزء لاينفک نهاد بشر به شمار مي آمده است آنچنان نو و انسان محور و به عبارت فني تر «اومانيست» است که تا آن زمان «قانون الغاي برده داري» سابقه نداشته است. در همين راستا در قانون کوروش بزرگ حقوق بشر، حقوق بشر است و حقوق بشر فارغ از جنسيت، نژاد و مذهب است و در اين قانون بزرگ نمي توان حتي يک مورد را شاهد بود که در آن نسبت به جنسيت، مذهب و نژادي خاص تبعيض قائل شده باشد. در اين بيانيه و در اين حقوق، زن و مرد و تمامي نژادهاي بشري و پيروان تمامي مذاهب انسان و برابر بوده و مشمول حمايت قانون بزرگ هستند.

پ . ن : روزنامه اعتماد

Labels:


Referring Sites

referer referrer referers referrers http_referer
©2004-2012 Hamsaafar - Weblog - All Rights Reserved