همسفر

چرا زمانه تا اين حد برعكس شده ؟ وقتي مي بيني كه هيچ چيزي سر جاي خودش نيست ! هيچ آدمي در موقعيت خودش نيست چه احساسي بهتون دست مي ده ؟ خيلي كم پيش مي ياد كه ببيني فلان شخصي كه در فلان مسند قرار داره تخصص اون كار رو هم داشته باشه هر عمله بنايي شده معمار و با ساختن چند واحد آپارتماني پول كلاني به جيب مي زنه ! فكر مي كنيد چند درصد خونه هايي كه در تهران ساخته مي شه با علم معماري سازگاره ؟‌ خودم شخصي رو سوار بر بنز آخرين مدل ديدم كه آدرس ازم مي پرسيد و حتي نمي تونست از روي كاغذي كه دستش بود آدرس رو بخونه و خودم با خوندن آدرس راهنماييش كردم ! كاسبي هم با عرض معذرت از اونهايي كه درست كار مي كنند شده دزدي ! جنسهايي كه با قيمت خيلي پايين مي خرند با سود كلان مي فروشند (از حراجهايي كه مي كنند مي شه فهميد تقريبا قيمت واقعي چقدر بوده) بهر حال شمايي كه رفتي تحصيل كردي و درس خوندي بايد بشيني يك سري آدم رو كه متاسفانه كم هم نيستند و تازه به دوران رسيده اند و به قول دوستي كه مي گفت گوسفنداشونو فروختن و اومدن پرايد و زانتيا خريدن ، ببيني ! چقدر آدم با سواد تحصيل كرده بيكار هست چقدر آدم باسواد هست كه با قرار گرفتن در مسئوليتي مي توانند دگرگوني علمي و منطقي در سيستم اداري و كاري به وجود بياورند و از همه مهمتر اقتصاد را سامان بدهند ! در خيلي از كشورها از شخص خاصي به عنوان مغز اقتصادي ياد مي كنند اما اينجا چطور ؟ انرژي هسته اي توليد مي كنيم اما بنزين را وارد مي كنيم ، صنايع غذايي ما از مهمترين اولويت بعد از كيفيت كالا كه بسته بندي آن است برخوردار نيستند ! صنايع را فله اي صادر مي كنيم و خيلي موارد پيش پا افتاده و مهمتري كه پرداختن به آن در مجال ما نيست !

Labels: اجتماعی