<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7895323\x26blogName\x3d%D9%87%D9%85%D8%B3%D9%81%D8%B1\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dLIGHT\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://hamsaafar.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://hamsaafar.blogspot.com/\x26vt\x3d-7349916076664081182', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>




Previous Posts


Links

Favorite Links

Archives

Support By


همسفر

عوام فریبی

همیشه روال بر این منوال بوده که بدون تهیه هیچ گونه تمهیداتی مقرراتی وضع بشه که به جای اینکه به رفاه و آسایش مردم بیانجامه باعث آشفتگی و استرس و آزار و اذیت مردم بشه در حالی که نفس قانون برای بهبود اوضاع است نه خلاف اون ، نمونه اش همین ورود نیروهای وظیفه و بسیج و سپاه با کاور پلیس با باتوم و تجهیزات برای کمک به نیروی انتظامی و راهنمایی و رانندگی جهت به اصطلاح برقراری نظم و انضباط و امنیت اجتماعی است ! انگار تمام نظم و انضباط اجتماعی به پارک نکردن مردم بیچاره کنار خیابان ها بر می گردد گرچه می دانیم تمام اینها بهانه است اما در حال حاضر دیدن مامورانی که به فاصله هر 20 متر کنار خیابانها و بلوارها مردم را از توقف حتی برای چند لحظه منع می کنند بیشتر از اینکه احساس خوشایند امنیت و نظم را به آنها القا کنه احساس ناامنی و فشار روحی و عصبی رو به اونها وارد می کنه ! عقل سلیم می گوید قبل از اینکه مترو بسازی پارکینگ ماشینها رو هم پیش بینی کنی ! قبل از برگزاری چنین طرحی پیش فرضهایی که ممکن است در آینده سبب ایراد و اشکال شود رو برطرف کنی ، اول پارکینگ بساز بعد بگو کنار خیابان پارک نکن یا سراسر یک خیابان پر از مغازه را تابلوی توقف مطلقا" ممنوع یا حمل با جرثقیل بزن ... √ آبدارچی بینوای ما که اهل یک روستای دورافتاده شمال شرقی کشور هست و دو بچه کوچیک هم داره و برای بردن نامه با پیکانش این ور اونور می ره همینطور که دنبال جای پارک می گشته ، توسط یکی از همان مامورینی که کنار خیابان ایستاده بود مورد غضب واقع می شه و همانطور که از پارک کردن هم منصرف شده بوده و داشته می رفته از اقبال بد گیر مامور مافوق اون پلیس می افته ! البته قصه از اونجا شروع می شه که آبدارچی از سه روز قبل درگیر بیمارستان پدر دامادشون بوده و وقتی دکتر اون رو جواب می کنه که دو سه روزی فقط مهمان ماست ، از سفر برگشته بوده و در حین سفر چند نفر از فامیلش رو هم به تهران آورده بوده و هنوز وقت تمیز کردن ماشینش رو هم نداشته ! مامور مافوق با دست به زیردستش اشاره می کنه که چی می گه ؟ و اون سرباز می گه که گوش نمی ده و می خواد پارک کنه ! در حالی که بینوا در حال رفتن بوده ، اون مامور مافوق دستور ایست می ده ( این رو هم بگم که این بنده خدا چهره کاملا" شهرستانی داره ) خلاصه می زنه کنار و مامور مافوق به کارمند ما می گه که مواد مصرف می کنی ؟ و اون می گه : نه ! مامور می گه که اگه مواد تو ماشینت پیدا کنم علاوه بر اینکه ماشینت می ره پارکینگ خودت رو هم می فرستیم اونجا که عرب نی انداخت ! کارمند ما هم که ظاهرا" از خودش مطمئن بوده سوییچ و کیف پول و ماشین رو در اختیار مامور قرار می ده ! بعد از کمی گشتن از زیر صندلی به اندازه یه سنگ ریزه تریاک پیدا می کنه ، بی سیم می زنه و از این ماشینهای ون مشکی یگان ویژه می رسند به دستهای این کارمند دستبند می زنن و مستقیم می برنش کلانتری شاپور ( پایین مولوی تو خیابان وحدت اسلامی ) از شانس بد این بیچاره می خوره به روز تعطیل و سه روز تو بازداشتگاه می مونه صبح که سر کار نشسته بودم برادر خانمش اومد پیشم و من سریع بهش گفتم که فلانی نیست و اون می گه ، می دونم الان سه روزه ازش خبر نداریم و ماجرا رو تعریف می کنه ! از همون موقع اقدامات جهت پیدا کردنش شروع می شه تلفن به کلانتری که بردن و از طریق یک منبع موثق بعد از یه ربع بهمون می گن که با چهار گرم مواد گرفتنش !! به هر حال خبر می دهند که فلان روز آزاد می شه صبح روز بعد که اومدم محل کار و دیدمش نفس راحتی کشیدم و اون هم ماجرا رو همونطور که گفتم برامون تعریف کرد ! اولین چیزی که بهم گفت این بود که تو این سه روز شیری که از مادرم خوردم رو بالا آوردم تو این سه روز فقط دو تا نون لواش خوردم و فقط وقتی که داشتند من رو به دادگاه می آورند یه نفر شیرکاکائو با کیک به من فروخت که اگه اون رو با خودم تو زندان می بردم بیست هزار تومن هم می خریدنش ! یه روز هم سیب زمینی پخته نشده دادن که می گه نخورده و بهش می گن تا دو روز دیگه از این بهتر هم غذا پیدا نمی شه پس بهتره بگیری می گه تو بازداشتگاه چه چیزهایی که ندیده از معتاد در به داغون تا مهندس و ... حتی پتو هم بهش ندادن و تو سرمای بازداشتگاه سه روز لرزیده ! محل بازداشت محوطه کوچیکی بوده که دویست نفر توش بودند به هم چسبیده می خوابیدن یه توالت هم در فاصله کمی از اونها بوده و بوی مشمئز کننده اون در این سه روز حسابی حالی بهشون داده می گه یهو می دیدی که چند نفر ریختن رو سر یکی و دارن می زننش و وقتی مامور می یومد تو که ببینه چه خبره یکی شون رو انتخاب می کرد و می گفت تو بگو که کی دعوا رو شروع کرد و اگه جواب نمی داد با باتوم حسابی حالش رو جا می آورد و شعارش هم این بود که تنبیه برای همه و تشویق برای یک نفر حتی می گفت اینجا می گن که روزهای تعطیل بعضی با جاسازی مواد مخدر در بدنشون یک کاری می کنند که دستگیر بشن و بیان تو زندان تا موادشون رو تو زندان به زندانیها به قیمت گزاف بفروشن !! اونجا راهنمایی های لازم از طرف کسانی که تو زندان بودند بهش می شه که اگه رفتی دادگاه پیش قاضی نباید بگی که مواد مال من نبوده وگرنه چند روز دیگه هم نگهت می دارن ولی اگه بگی مال من بوده آزادت می کنن خلاصه می گفت که چون اون مواد کمتر از یک گرم بوده و مقیاسش رو هم نمی دونم چند سورت بوده بعد از گرفتن تعهد آزادش می کنند و فعلا" دنبال ترخیص ماشین فکستنی اش از پارکینگ هست البته خودش می گه که نمی دونم مواد مال فامیلهایی که تو ماشین با من بودند بوده یا خود اون مامور مافوق تو ماشینش گذاشته تا ضرب شستی بهش نشون بده ، خدا هیچ کس رو گرفتار کلانتری و دادگاه و این برنامه ها نکنه ! که اگر گیرشون بیوفتی مثل این همکار بی نوای ما حال آدم رو حسابی جا می یارند . √ یک ماه قبل که درگیر کارهای اداری زیادی بودم روز پنجشنبه ای بود و با ماشین پلاک فرد پس از انجام امور اداری راهی منزل می شدم که در خیابان ... چشمم ناخودآگاه به چشم یکی از این افسران لیسانس وظیفه راهنمایی و رانندگی افتاد ( البته اکثرا" سعی می کنم چشمم به چشمشون نیوفته چون سریعا" می گن بزن کنار ) به هر حال به من اشاره کرد که بزن کنار ! شیشه طرف راننده رو کشیدم پایین ! یه نگاهی بهش کردم یه پلیس ریقو بدبختی بود که قبض جریمه اش هم دستش بود دیدم می خواد جریمه رو بکنه تو پاچمون بهش گفتم چیه ؟ از قیافه ام خوشت نیومده ؟ گفت که نه طرحه !! من تعجب کرده بودم ماشین فرد و پنجشنبه طرحی نبود خلافی هم نکرده بودم ! گفتم چه طرحی مگه پنجشنبه نیست ؟ گفت حالا من جریمه ات می کنم تو برو شکایت کن ! دیدم یارو عقده ای مادر به فلانیه گفتم : خوب حالا چه کار کنم ؟ می خوای جریمه رو همینجا بدم ؟ گفت خیلی زرنگی ! گفتم دیگه چه کار می شه کرد ؟ بهش گفتم سربازی نه ؟ گفت آره ! گفتم ما هم مثل شما با همین دو تا ستاره تو خالی (ستوان دو ) بودیم پدرمون رو هم تو سربازی در آوردن ولی از این کارها نکردیم ! گفت حالا چقدر می دی ؟ گفتم هر چی تو بگی ! گفت : چقدر راضی هستی ؟ گفتم هر چی تو بگی ! یه ژستی گرفت گفت تا کن بزار زیر گواهینامه ات بده به من بعد رفت جلوی ماشین قبض جریمه اش رو با نگاه کردن به پلاک ماشین شروع کرد به نوشتن در همین حال یه ماشین زوج که از اونجا می گذشت رو هم یه نگاهی کرد ! اومد گواهینامه رو که چهار هزار تومن تا کرده بودم و زیرش گذاشته بودم رو ازم گرفت قبض جریمه رو به من داد شماره گواهینامه من رو نوشته بود با شماره زوج یک ماشین دیگه و بهم داد و گفت این قبض به حساب یه ماشین دیگه است ، پرداختش نکن ... √ می بینید آدم وقتی دستش به جایی بند نباشه به این روز می افته هر جا می ری تا رشوه ندی کارت رو راه نمی اندازن ولی این پوله که دست و پای همه رو شل می کنه و کار نشدنی رو هم برات انجام می دن !! بازار کارچاق کن ها براهه و الان هر کسی با قاضی یا شخص کله گنده ای ارتباط داشته باشه نونش تو روغنه ! √ قربون بچه های بی پدر و مادر و یتیم ایران برم که کسی براشون راهپیمایی راه نمی اندازه تا غذای گرم سر سفره هاشون باشه تا سر چهارراه ها کبریت و چسب زخم و آدامس و ... نفروشن تا اونها از اینجا رونده و از اون جا مونده نشن ! تا یه بچه یتیم امید داشته باشه که اگر پدر و مادر نداره اما تو کشوری زندگی می کنه که جای پدر و مادرش رو کسی هست که پر کنه !! امان از دل پردرد ، امان از این دستهای خالی که قدرت و توان نداره که دست بی پناهان رو به گرمی بفشارد ، ای ایرانی که امروز برای مردم غزه راهپیمایی کردی !! گوشه چشمی هم به مردم سرزمین خودت داشته باش ... √ ای کاش انسانی بود ، یوسفی بود که به جاهلان زمان تفهیم می کرد که خدا نه آمون است نه هیچ بت و سنگ و چیز دیگر ، ارتباط با خدا نه بت می خواهد نه کاهن و ... ! خداوند ، آفریننده و خالق هستی و همه جا هست ، نزدیکتر از عربستان و فلسطین و ... در وجود خودتان ! کافیست به دقت بنگرید و پیدایش کنید . √ ایران جزو 17 اقتصاد برتر دنیا شده ولی شکم مردم گرسنه مونده ، تورم زده بالای 25 درصد ، نون سنگک 700 تومن ، نون لواش 30 تومن ، نون تافتون 400 تومن ، نون باگت 200 تومن ، یک متر آپارتمان اونم پایین شهر حداقل 3 میلیون تومن و ... جالبه نه ؟ آقا تا کی می خواهید عوام فریبی کنید ؟ هان ؟ اگر وضع اقتصادی اینقدر خوبه چرا جیب ملت خالیه ؟ گردانندگان این اقتصاد برتر چه کسانی هستند ؟ √ اولین بار که کلیپ تقدیر شادمهر عقیلی رو دیدم ، آهسته گریستم برای غیرت خاموش ایرانیان و عشق به خاک این سرزمین که در سینه ها نهان مانده است ( دانلود آهنگ تقدیر )

Labels:


Referring Sites

referer referrer referers referrers http_referer
©2004-2012 Hamsaafar - Weblog - All Rights Reserved