<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7895323\x26blogName\x3d%D9%87%D9%85%D8%B3%D9%81%D8%B1\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dLIGHT\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://hamsaafar.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://hamsaafar.blogspot.com/\x26vt\x3d-7349916076664081182', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>




Previous Posts


Links

Favorite Links

Archives

Support By


همسفر

گزارش پرداخت مالیات

امروز وقتم رو گذاشتم برم اداره مالیات برای پرداخت مالیات ، چون ما از اون دسته آدمهایی هستیم که باید بریم دودستی مالیات رو تقدیم کنیم و مثل حقوق بگیر ها از حقوق مان کم نمی شه که البته از حقوق کم شدن خودش این لطف رو داره که درگیر کارهای اداری و بانکی نمی شی ! خلاصه صبح ساعت 9 اداره مالیاتی بودم که سال پیش همانجا مالیات را پرداخت کرده بودم رفتم سراغ ممیز سرش شلوغ بود تا منو دید یه نگاهی کرد ولی نشناخت ! سرش که کمی خلوت شد برگه اظهارنامه ام رو گرفت و تازه فهمید کی هستم و بلند شد و سلام علیکی کرد و گفت دیگه شغل شما با ما نیست رفته اداره مالیات فلان چهارراه ! ای دل غافل ! خداحافظی کردم و راه افتادم به سمت اداره مالیات ... ماشینم رو هم دم اداره مالیات قبلی پارک کردم و چون نمی تونستم داخل طرح بشم سوار تاکسی پیکان در به داغونی شدم که راننده جوان در به داغان تر از ماشینش داشت و آن چنان این مسیر رو آرتیستی و با سرعت طی کرد که من که صندلی عقب نشسته بودم دو دستی صندلی جلو رو چسبیده بودم آهنگ دمبل دیمبولی رو هم گذاشته بود و در کورس با ماشین بغلی سرش رو هم از شیشه بیرون آورده بود و باهاش حرف می زد خلاصه هر لحظه امکان داشت تصادفی چیزی بکنه که البته به خیر گذشت وارد اداره مالیات شدم دو تا در داشت حالا از کدوم طرف برم تو یکی رو انتخاب کردم که متاسفانه اشتباه بود و مجبور شدم و برگردم و از در دیگر که سمت پایین خیابون بود برم تو ، وارد شدم برگه های اظهارنامه قبلا آماده بود و فقط منتظر ما و اعلام در آمد سال 86 بود مبالغ را به دستور سرممیز نوشتم و برای صدور فیش که باید درصدی را نقد پرداخت می کردیم من رو به قسمت مربوطه فرستاد و قریب صد نفر رو جلوی خودم دیدم انگار اینها برای پرداخت مالیات صبح زود زنبیل گذاشته بودند دو متصدی داشتند فیشهای مالیات رو صادر می کردند خلاصه بعد از نیم ساعت سه ربع صدام کردند و فیشها رو گرفتم حالا نوبت رفتن به بانک ملی بود از اداره مالیات اومدم بیرون کدوم طرف برم حالا ؟ عابری راهنماییم کرد که دو تا بانک هست یکی اینوره یکی اونور و من اونوری رو انتخاب کردم راه افتادم بعد از پنج دقیقه پیاده روی رسیدم صف ایستادم خوشحال بودم که عجب بانک خلوتی پنج نفر بیشتر جلوی من نبودند و با نفر جلویی شادان و خندان از خلوت بودن بانک و اینکه سریع الان کارمان راه می افته صحبت کردیم ، این متصدی صندوق بانکها مخصوصا" بانکهای دولتی رو هم که دیدید هنگام کار با همکارهایشان خوش و بش می کنند بلند می شوند می روند آب می خوردند و خیلی خونسرد و بدون توجه به مشتری روی اعصاب آنها راه می روند خلاصه نیم ساعتی گذشت که یهو برق رفت ! اما دیدم کامپیوترهاشون روشنه خوشحال شدم از این که یوپی اس دارند و کار ما راه می افته یک ربع هم حرفی نزدیم که چون صف تکون نمی خورد گفتم یه سوالی بکنم که متصدی صندوق گفت فقط فیشهای معمولی رو می گیریم و این برق اظطراری مال خودمونه که نیم ساعت آخر بتونیم حساب کتابومون رو ببندیم !! گفتم یه ربع دیگه منتظر بمونیم شاید برق اومد ! می دونستم خودم رو دارم گول می زنم چون برق که بره دو ساعت بعدش می یاد ! حالا چکار کنم ؟ حوصله رفتن و دوباره اومدن این راه دور رو هم نداشتم از بانک اومدم بیرون ایستگاه مترو نظرم رو جلب کرد گفتم برم سه چهار ایستگاه بعد حتما" برق هست ! راه افتادم سوار قطار مترو شدم از این قطار جدیدا بود و با گرمای 41 درجه امروز داخلش مثل یخچال بود با خودم گفتم خوب این خودش یک شانسه ! ایستگاه چهارم پیاده شدم چند قدم پایین ترش یک بانک ملی بود وارد شدم برق بود حساب سیبایش هم کار می کرد خلوت هم بود دو نفر مونده بود که به من برسه ! که یهو متصدی دست از کار کشید و با خونسردی هرچه تمام گفت سیبا قطع شده ! آه سردی کشیدم متصدی گفت شاید دو دقیقه دیگه وصل شه شاید 10 دقیقه شاید 100 دقیقه خوب طرز گفتنش امیدوارم کرد که وایستم اما نشون به اون نشون که بعد از یک ساعت که بین برم و بمونم شک داشتم حساب سیبا وصل نشد ... به علیرضا که در مرکز قطع و وصل این حسابها کار می کرد زنگ زدم و گفتم آقا این حسابها رو که بازم قطع کردید اونم گفت آره بانک ملی قطعه !! ولی الان وصل می شه من بازم وایستادم به متصدی صندوق گفتم آقا چک کن این رفیق ما که تو مرکز قطع و وصله می گه وصله ، اون بازم چک کرد و گفت نه وصل نیست و علیرضا که پشت خط بود گفت بی خود می گه اینها نمی خوان کار کنن می گن قطعه ! البته خودم این تمارض رو در بانکهای دیگر دیده بودم و البته خدا داند که بالاخره وصل بود یا قطع ؟ بعد از یک ساعت و نیم که تو این بانک دومی بودم ناامید اومدم بیرون برگشتم سمت ایستگاه مترو و برگشتم همون بانکی که برقش قطع بود ، برقش اومده بود و سیباش هم وصل بود ، اما باز هم گیر این صندوقدار خونسرد افتادم خلاصه بعد از نیم ساعت فیشها را پرداخت کردم برگشتم اداره مالیات ، فیشها رو مهر زد دادمش به سرممیز و خداحافظی کردم ساعت 3 بود و من به سمت خونه حرکت کردم این داستان چند نکته داشت اینکه اول شما را با یه معافیت جزئی که امسال درآمد 2724000 ریال از مالیات معاف بوده رو به اداره مالیات می کشانند بعد از بالا و پایین کردنتان و انتظار برای صدور فیش به بانک مزخرف ملی می فرستند اونهم برای واریز به حساب سیبا که تا تقی به توقی می خوره قطع و وصل می شه و تمام و کمال مالیات را از شما می گیرند ، در حالی که خط فقر حدود ششصد یا هفتصد هزارتومن یا بیشتر اعلام شده معافیت رو دویست و هفتاد هزار تومن اعلام می کنند و ما هیچ از این مالیاتی که پرداخت می کنیم در آبادانی شهر و کشورمان نمی بینیم تنها کمکهای قرض الحسنه و بلاعوضی را می بینیم که به انواع کشورها می شود و ما در گرمای تابستان نه آب داریم نه برق فقط قربونش برم انرژی هسته ای داریم و موشک و شهاب و از این حرفها و شعارهای صد من یه غاز .

Labels:


Referring Sites

referer referrer referers referrers http_referer
©2004-2012 Hamsaafar - Weblog - All Rights Reserved